... حبل المتین ...
دوشنبه 88 فروردین 17 :: 11:18 صبح :: نویسنده : محمدحسن السلام علیک یا بنت رسول الله (صلى الله علیه و آله وسلم) ... ... نسیم ملایمى می وزد و مشامت را سرشار از عطر «گل محمدى» مى کند. احساس سبکى خاصى مى کنى و طرف «بالا سر مبارک» کشیده مى شوى. «تربت کربلا» را جلوت مى گذارى و تکبیر مى گویى. تربت کربلا هم در این جا بوى دیگرى دارد. دلت براى یک جرعه «زیارت عاشورا» لک مى زند. عاشورا! این سرخ ترین روز تاریخ... مى روى اما... نه! چطور دلت مى آید این جارا ترک کنى. این جا قطعه اى از بهشت است. اى کاش مى توانستى همیشه این جا بمانى!مى روى اما نه آن که آمده بودى. سبک، راحت، رها، عجیب حالتى دارى، گویا که در آسمانى و برابر ماه پا مى گذارى. و دلت تاریک! نه، روشن، مثل خورشید، سفید چون برف، آبى تر از آسمان، سبز، سبزتر از بهار. مى روى به امید این که دوباره خیلى زود برگردى و سلامش کنى. هر لحظه بر مى گردى وبه پشت سر نگاه مى کنى. گلدسته ها تو را به خود مى خوانند و کبوترى بر بلنداى «ساعت حرم» در امتداد نگاهت مى نشیند. کاش تو هم یک کبوتر بودى. یک کبوترحرم!... کریمه، کوثر کویر... موضوع مطلب : ویژه نامه, حضرت فاطمه, معصومه(س), علی الله اکبری آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان حسین (91)
صفحات وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 39
بازدید دیروز: 257
کل بازدیدها: 1686581
|
|